پنج عامل سیمای شهر ،راه ،لبه ،گره، محله و نشانه که لینچ برای نخستین بار، آنها را در این کتاب مطرح میکند و سپس به تعریف آنها می پردازد و آنگاه با ذکر و توصیف مثال هائی راه  درک آنها و درک محیط فراهم می‌آورد حاصل بینش و حاصل اندیشه او است. یا در حقیقت این پنج عامل را وی کشف کرده و به مدد آنها محیط کالبدی را بهتر دیده و بهتر نشان داده است. اگرچه پدیده های طبیعی نیز در به وجود آوردن این عوامل مؤثر توانند بود و یا به راستی این عوامل میتوانند حاصل ترکیبی از پدیده های طبیعی و پدیده های ساخته دست آدمی ،باشند ولی سهم آدمی در به وجود آوردن آن ها و پرداختن به آنها بسیار مهم است . از همین رو است که لینج تنها به تعریف و توصیف این عوامل نمی پردازد، بلکه راه های ساختن سیمای شهر به قسمی که واجد این عوامل باشد نیز در این کتاب باز گفته می شود. بحث بی سیمائی شهرهای ،امریکائی فی المثل در مقایسه با شهرهای اروپائی که در موارد بسیار از سیمائی با شخصیت و قابل ملاحظه برخوردارند چند بار در این کتاب مطرح میشود و به نظر میرسد مؤلف کتاب در مرحله نخست میکوشد به هموطنان خود بقبولاند یا بفهماند که غیر از ملاحظات عمل کردی که از آن نظر نیز این شهرها نمونه نیستند مظاهر دیگری که وی آن ها را در زیر چتر سیمای شهر گرد آورده و مطرح کرده است وجود دارد که درک آن ها برای زیست، یا بهتر بهزیستی آدمی در شهر و محیطی که در برگیرنده شهر است لازم است. لینج خود در این باره می نویسد: «در حال حاضر شهری که محیطش زیبا و دلنواز ،باشد نادر است و یا به گمان بعضی اصلاً وجود ندارد. حتی یک شهر ،امریکائی کوچک یا بزرگ موجود نیست که تمام مظاهر آن نیکو .باشد تنها پاره ای از شهرها اجزائی خوش دارند [ تأکید از ما ] و از همین رو شگفت آور نیست اگر بسیاری از آمریکائیان ندانند معنای زندگی در محیطی که زیبا و محظوظ کننده باشد چیست. بسیاری از آمریکائیان زشتی شهری که در آن ساکن هستند برایشان آشکار است و از تراکم کثافت، دود، آشفتگی و يكنواختی بسیار آن شکایت دارند؛ اما از ارزش بالقوه ای که در محیطی متوازن موجود است بی خبرند» . .